نفسم میگیرد،درهوایی که هوای نفس های تو نیست..

بسم رب الجنون

این شهر پر گناه نفسم را بریده است.

شهرت فتح شده.گناه و شهوت و... از گوشه و کنار شهر چکه میکند...

عکسی دیدم که پشت شیشه ی ماشینی متنی برای ظهور امام زمان (عج)نوشته شده بود و دختری بیحجاب و بی حیا با حالت تمسخر به آن متن اشاره میکرد و میخندید...

غیرتمان چه شده!کجای این دنیا زندگی میکنیم!؟اصلا در این دنیا زندگی مکنیم یا دنیایمان همین مانیتور جلو چشممون و موبایل تو جیبمونه!!

فقط بلدیم شعار بدیم.قدیم پای دین و ایمان و اعتقاداتشون سخت می ایستادن و براش جان میدادن ولی حالا...

وبراستی که ما خوابیم...

به نظر بنده اگه هنوز بسیجی ها و حزب اللهی ها میتونن تو خیابون ها راه برن به لطف خدا و نظر امام زمان(عج) و سایه ولایت فقیه هست وگرنه باید دوباره انقلاب می کردیم که البته این امرهم درحال انجامه.یکی از این دوستان فعال فرهنگیمون خدمت آقا رسیدند و از مشکلات و موانعی که بر سر راه کار فرهنگی میذارن شکایت کردن.آقا فرمودند شما کارتان را بکنید.اصلا فکر کنید میخواهید دوباره انقلاب کنید....

این حرف یعنی چی!!مظلومیت این عزیز رو میبینید...

دوباره انقلاب کنید ..از زیر زمین ها...مثل آن زمان ها...

خواب تا کی!!!وقتش نشده بیدارشیم؟؟

فقط میگیم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...

کی گفته اهل کوفه نیستیم!

وقتی به آقا میرسیم میگیم تورو خدا چفیه ات رو تبرکی بده به ما...

چرا هیشکی نمیگه آقا چرا چفیه انداختی!!!

این شعر برای امثال منه خفته هست:

ما خط تمام نامه هامان کوفیست"

آقای گلم زبان من لال نیا".....

در مجلسی شنیدم که گفته شده علت این که غروب جمعه این همه دلگیر میشود این است که پرونده اعمالمان به امام زمان(عج) ارائه میشود و ایشان به خاطر گناهان ما ناراحت میشوند و از این ناراحتی ایشان است که ماهم اندوهی در دلمان مینشیند...اگر خواب مارا نمی برد .شهوت هم ایمان جوانانمان را نمی برد...

اگر خود را در جنگ نرم میدیدیم.شهر سقوط نمی کرد...

اگر گناه نمی کردیم. خواب نمی ماندیم...

هشت سال جنگیدیم...

خرمشهر را پس گرفتیم...

ولی حال شهرمان سقوط کرده...

باید کاری کرد...

باید کاری کرد...

باید کاری کرد...